Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «الف»
2024-05-09@04:19:20 GMT

ماجرای مرگبار سگ‌بازی در پارک

تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۷۲۵۳۲۵۲

ماجرای مرگبار سگ‌بازی در پارک

خراسان در ادامه نوشت: این ها بخشی از اظهارات جوان 20 ساله ای است که به اتهام قتل جوان 26 ساله معروف به «ماهی»و با صدور دستورات ویژه قضایی در چنگ قانون گرفتار شد. متهم این پرونده جنایی که توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به محل وقوع جنایت هدایت شده بود، به دستور قاضی کاظم میرزایی (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد تا جزئیات وچگونگی قتل اسماعیل _جوان 26 ساله) را بازسازی کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در آغاز بازسازی صحنه جنایت که درون پارکی در منطقه خواجه ربیع مشهد انجام شد ابتدا کارآگاه جمالی (افسر پرونده) به تشریح خلاصه ای از محتویات این پرونده جنایی و اعترافات متهم در مراحل بازجویی پرداخت و چگونگی تسلیم شدن متهم بعد از تنگ شدن حلقه محاصره را بازگو کرد. این گزارش حاکی است، سپس جوان 20 ساله معروف به «اصغر خردو» که موجی از پشیمانی در چهره داشت در حالی که آستین لباس فرم بازداشتگاه را بالا زده بود با بیان این که از 9 سالگی به دام مواد مخدر صنعتی افتادم و پنج سال از عمر 20 ساله ام را پشت میله های زندان گذارنده ام و هشت فقره سابقه کیفری دارم درباره این جنایت هولناک گفت: حدود یک سال قبل وقتی آخرین بار از زندان آزاد شدم دیگر سراغ مواد نرفتم اما همچنان بیکار و کارتن خواب بودم. پدر و مادرم سه سال قبل از یکدیگر طلاق گرفتند و اختلاف آن ها نیز برای مواد مخدر بود در همین حال پدرم به تهران رفت و مادرم نیز با اجاره یک منزل نقلی در منطقه خواجه ربیع به زندگی ادامه داد و با کارگری در منازل مردم هزینه های اعتیادش را تامین می کرد.

«اصغر خردو» درباره ماجرای جنایت نیز گفت: «سگ پاکوتاه» خاله ام دست من بود. آن روز برای بازگرداندن «سگ» به منزل خاله ام رفتم ولی او در خانه نبود. مغازه دار همسایه خاله ام گفت: او (خاله) بیرون رفته و شاید تا نیم ساعت دیگر بازگردد! به مغازه دار گفتم: «اگر خاله ام بازگشت بگو اصغر سگ را به پارک برد و بازمی گردد!»

متهم به قتل اضافه کرد: بعد از آن زنجیر قلاده سگ را به دست گرفتم و وارد پارک شدم. کمی آشغال گوشت تهیه کرده بودم تا به سگ بدهم به همین دلیل روی نیمکت فلزی پارک (منطقه خواجه ربیع) نشستم تا گوشت ها را به سگ بدهم واندکی با او بازی کنم! در این لحظه ناگهان یکی از دوستان هم بساطی قدیمی ام را دیدم که غرولندکنان و در حالی که ناسزا می گفت به همراه دوستش به من نزدیک شد. اسماعیل که به «ماهی» معروف بود، ادعا کرد که چرا سگ او را دزدیده ام! به او گفتم این سگ مال خودم است ولی او همچنان توهین می کرد و بر گفته اش اصرار داشت به ناچار زنجیر «سگ پاکوتاه» را به دستش دادم و گفتم بیا اگر این سگ مال توست، آن را بگیر! وقتی ماهی زنجیر سگ را گرفت ناگهان سگ شروع به پارس های متعدد کرد! در این هنگام به او گفتم اگر این سگ مال تو است پس چرا این همه پارس می کند؟ اما «ماهی» به حرفم گوش نداد و در یک لحظه چاقویش را بیرون کشید و به سمت من حمله ور شد من هم چاقو را از دستش گرفتم و در همان حالت عصبانیت قصد داشتم ضربه ای به شانه اش بزنم که اوخودش را عقب کشید و تیغه چاقو به سینه اش فرو رفت! خیلی ترسیده بودم، فکر نمی کردم چنین حادثه وحشتناکی رخ بدهد، دستمال دور گردنم را باز کردم و روی قفسه سینه «ماهی» گذاشتم تا از خون ریزی او جلوگیری کنم ولی او نفس های آخرش را می کشید! رهگذران هم جمع شدند و با اورژانس تماس گرفتند وقتی ماموران اورژانس به محل رسیدند من از حرف های آنان فهمیدم که «ماهی» دیگر علایم حیاتی ندارد! درحالی که دوست همراه «ماهی» هم از ترس به طرف منزل آن ها رفت تا حادثه را خبر بدهد من به آرامی از پارک فرار کردم و به خانه مادرم رفتم و ماجرای چاقوکشی و مرگ دوستم را برایش تعریف کردم! مادرم هم مبلغی پول برای کرایه اتوبوس به من داد تا نزد پدرم بروم و برای مدتی مخفی شوم! این بود که سوار بر اتوبوس به تهران گریختم اما با نصیحت های پدرم و در حالی که می دانستم پلیس آگاهی در تعقیب من است به مشهد بازگشتم و خودم را تسلیم قانون کردم. حالا هم از این که دستم به خون دوست قدیمی ام آلوده شده است بسیار پشیمانم ولی مواد مخدر زندگی مرا به نابودی کشید!

در پی اعترافات صریح متهم و ثبت بازسازی صحنه جنایت توسط عوامل بررسی صحنه جرم پلیس آگاهی خراسان رضوی، قاضی میرزایی دستور انتقال متهم به زندان را صادر کرد و بدین ترتیب این پرونده جنایی نیز در مسیر مراحل دیگر دادرسی قرار گرفت.

** ماجرای تلخ این پرونده جنایی چهاردهم بهمن گذشته زمانی رقم خورد که درگیری بین دو جوان 20 و 26 ساله بر سر مالکیت یک «سگ پاکوتاه» در پارک انتهای خیابان شهید یوسف زاده در منطقه خواجه ربیع مشهد آغاز شد. لحظاتی بعد این درگیری به فحاشی و چاقوکشی کشید و در این میان اسماعیل جوان 26 ساله معروف به «ماهی» بر اثر اصابت ضربه چاقو به ناحیه قلب جان سپرد.

با حضور قاضی ویژه قتل عمد در محل وقوع جنایت، بررسی های تخصصی پلیس آگاهی زیرنظر سرهنگ غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی آگاهی خراسان رضوی) ادامه یافت اما در حالی که گروه ویژه ای از کارآگاهان عازم تهران بودند تا متهم شناسایی شده را دستگیر کنند وی به مشهد بازگشت و خود را تسلیم کرد.

منبع: الف

کلیدواژه: منطقه خواجه ربیع پرونده جنایی پلیس آگاهی خاله ام

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۲۵۳۲۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جزئیات جدید از ماجرای یسنا ۴ ساله؛ دلیل ربودن او چه بود؟

جزئیاتی از دزدیده شدن یسنا، دختربچه ۴ ساله کلاله‌ای منتشر شد.

یکی از افراد نزدیک به خانواده یسنا گفت: کارگری حدودا ۳۵ ساله مظنون اصلی بود و وقتی متوجه شد خبر گم شدن یسنا منتشر شده از کلاله خارج که توسط پلیس دستگیر می‌شود. او قصد فروش یسنا را داشته است.

روزنامه اعتماد در گزارشی در خصوص جزئیاتی از دزدیده شدن یسنا، دختربچه ۴ ساله کلاله‌ای نوشت: با توجه به اینکه مادر یسنا نمی‌تواند فارسی صحبت کند یکی از افراد نزدیک به خانواده یسنا که تمایل ندارد نامش در گزارش منتشر شود به «اعتماد» می‌گوید: «پدر یسنا معلول است و نمی‌تواند راه برود. روز حادثه مادر یسنا طبق معمول فرزندانش را سر زمین برده بود تا نخودفرنگی برداشت کنند. خواهر و برادر یسنا هم مشغول کار بودند. یسنا به مادرش می‌گوید که آب می‌خواهد. مادر یسنا از همسایه‌شان یک لیوان آب می‌گیرد و به یسنا می‌دهد. بعد از این موضوع ناگهان یسنا گم می‌شود. مادرش تا نیم ساعت متوجه گم شدن یسنا نمی‌شود. بعد از نیم ساعت متوجه می‌شود و اهالی شروع به جست‌وجو برای یافتن یسنا می‌کنند. هر جا را می‌گشتیم یسنا نبود تا اینکه بعد از ۵ روز یک کایت‌سوار داوطلب هلال‌احمر یسنا را در علفزار نزدیک جایی که مفقود شده بود، زنده پیدا کرد.»

این فرد در ادامه می‌گوید: «دو، سه نفر در این رابطه بازداشت شدند، اما کارگری حدودا ۳۵ ساله مظنون اصلی بود و وقتی متوجه شد خبر گم شدن یسنا منتشر شده از کلاله خارج که توسط پلیس دستگیر می‌شود. او قصد فروش یسنا را داشته است. غیر از این فرد یکی، دو نفر دیگر هم به عنوان مظنون بازداشت هستند.»

این فرد در واکنش به این سوال «اعتماد» که با توجه به اینکه یسنا ربوده شده و در حال حاضر در بیمارستان کلاله بستری است آیا امکان آزار و اذیت یا تعرض از سوی متهمان وجود داشته، می‌گوید: «هیچ‌گونه آزار و اذیتی صورت نگرفته است. یسنا فقط از نظر روحی و جسمی تضعیف شده که فعلا باید در بیمارستان بستری باشد.»

دیگر خبرها

  • ببینید | ماجرای هولناک خفگی دانش‌آموز ۷ ساله و نجات جان او توسط معلمش
  • در آخرین جلسه‌ی دادگاه موسس پارک ارم چه گذشت؟/ آیا ماجرای قفس شیرها درست بود؟
  • آموزش جنایت و روابط نامشروع ماحصل اخبار حوادث بدون پیوست!
  • دختربچه ۱۰ ساله همبازی‌اش را سلاخی کرد | کشف فیلم‌های خشن و جنایی در موبایل دختربچه قاتل
  • ماجرای چرایی ساخت مسجد در پارک‌های بزرگ شهر
  • رهایی گروگان۶ ساله و دستگیری ۲ آدم ربا با عملیات پلیس هرمزگان
  • قتل فجیع در خانه مجردی با ادعای مسائل اخلاقی و زشت!
  • ماجرای بیوه شدن دختر ۲۳ ساله در شب عروسی
  • جزئیات جدید از ماجرای یسنا ۴ ساله؛ دلیل ربودن او چه بود؟
  • شوهرم را کشتم که خودم را نجات دهم | ضربه مرگبار کارد به قلب مرد جوان